ستاد کشوری کنترل و مبارزه با دخانیات عملا به ستادی غیرفعال و خنثی تبدیل شده که مصوبات چشمگیری در مقابله با دخانیات نداشته است.
براساس بند یک قانون جامع کنترل و مبارزه ملی با دخانیات، بهمنظور برنامهریزی برای مبارزه با مصرف مواد دخانی و حفظ سلامت عمومی، ستاد کشوری کنترل و مبارزه با دخانیات متشکل از وزرای بهداشت، فرهنگ، آموزش و پرورش و بازرگانی، فرمانده نیروی انتظامی، ۲ نماینده از کمیسیون بهداشت مجلس، رئیس سازمان صدا و سیما و نماینده یکی از سازمانهای غیردولتی مرتبط با دخانیات تشکیل شد؛ ستادی که ریاست آن با وزیر بهداشت بوده و مصوبات آن پس از تایید رئیسجمهور قابل اجراست.
این ستاد در مدت ۶ سال گذشته کمتر از ۶بار تشکیل جلسه داده و اغلب مصوبات آن نیز بهطور کامل اجرا نشده است؛ مثلا ممنوعیت عرضه سیگار در دکههای مطبوعات، هرگز به مرحله اجرا در نیامده و ظاهرا ارادهای برای مبارزه با این شیوه عرضه سیگار در کشور وجود ندارد. این ستاد حتی در قبال مصوبه هیات وزیران در ماههای پایانی سال گذشته مبنی بر حذف نام قهوهخانهها از فهرست اماکن عمومی مندرج در قانون ممنوعیت استعمال دخانیات سکوت کرده و عملا مهر تایید بر آن نهاده است.
البته وزیر بهداشت بهعنوان رئیس این ستاد از جای خالی همکاریهای بین بخشی در اجرای این قانون گلهمند بوده و پیش از این گفته بود: باوجود آنکه تکلیف همه دستگاهها برای مبارزه با استعمال دخانیات در قانون مشخص شده اما نقشهای تعریفشده برای هر یک از دستگاهها کاملا به آنها القا نشده است.
نتیجه این شده که کارشناسان از کاهش سن مصرف سیگار در ایران به مرز ۱۱سالگی خبر میدهند. این بدان معناست که کودکان ما جزو افراد سیگاری کشور قرار گرفتهاند. اما با وجود این، متاسفانه ایران ضعیفترین عملکرد را در مبارزه با دخانیات و اجرای قوانین در منطقه دارد و به رکورد مصرف ۶۵میلیارد نخ سیگار در سال رسیده که ۲۵میلیارد نخ واردات رسمی، ۳۵میلیارد نخ تولید داخل و سایر نخهای سیگار قاچاق وارد میشود و از این لحاظ به رتبه اول مصرف دخانیات در منطقه دست یافتهایم که بسیار قابل تامل است.
از سوی دیگر سالانه ۶۰هزار نفر در کشور بهعلت مصرف دخانیات فوت میکنند. همچنین خبرهای رسمی حکایت از آن دارد که ۳ تا ۵درصد دختران در سالهای اول دانشگاه و۶ تا ۸ درصد آنان در سالهای آخر تحصیل خود استعمال سیگار را آغاز میکنند. براساس همین آمار در سال ۸۶ حدود۲/۱۲درصد جمعیت بالای ۱۵سال کشور مواد دخانی مصرف میکنند؛ به عبارت دیگر ۲۳درصد مردان و ۸/۱درصد زنان کشور مصرف دخانیات دارند.
اکنون در شرایط ضعف اجرای قانون مبارزه با مواد دخانی در ایران، سالانه هزاران ایرانی جان خود را بهدلیل استعمال دخانیات از دست میدهند و پیشبینی میشود تا ۲۰ سال آینده این رقم به ۲۰۰هزار نفر افزایش یابد. ۵ تا ۷میلیارد تومان هزینه خرید روزانه سیگار در ایران است و بیش از دوبرابر و حتی سهبرابر این رقم برای درمان بیماریهای ناشی از مصرف سیگار صرف میشود و روزانه بیش از ۲۰میلیارد تومان صرف دود و بیماریزایی سیگاریهای کشور میشود.
اکنون این سؤال پیش روی سیاستگذاران حوزه بهداشت و درمان کشور قرار دارد که چرا به مسئولیتهای قانونی خود در قبال مبارزه با دخانیات عمل نمیکنند؟ چرا دستگاه متولی بهداشت و سلامت کشور در قبال تصمیمات مشوق مصرف دخانیات و بهویژه قلیان در کشور سکوت معنیداری کرده است؟