مردم نسبت به دیدن کودکان کار بی‌تفاوت شده‌اند

کودکان کار به چند دسته تقسیم می‌شوند؟

براساس نگاه تحقیرشده‌ای که به توجه خاصی روی کودکان کار در خیابان منتهی شده، حداقل می‌توان کودکان کار را به دو دسته بزرگ تقسیم کرد؛ کودکانی که به صورت آشکار در فضاهایی که قابل رویت برای همه هستند، کار می‌کنند مثل کودکانی که در سطح خیابان‌ها کار می‌کنند و دسته دوم کودکانی هستند که در فضاهای بسته و نادیده مشغول به کار هستند که البته همین اشتغال در فضای بسته خود به چند دسته تقسیم می‌شود؛ کارگاه‌هایی که کودکان را به کار می‌گیرند. کار در خانه به شکل‌های مختلف که به صورت سازمان‌یافته در بخشی از شبکه پخش و تولید هستند و در واقع بخشی از تولیدکننده‌ها محسوب می‌شوند. مثل بسته‌بندی البسه و اقلام خوراکی و همچنین ارایه خدمات در خانه‌ها.

آیا مشاغل خانگی مانند کشاورزی در کنار والدین را هم باید برای کودکان ممنوع کرد؟

یک بحثی در مورد دست‌های دیگر از کودکان کار وجود دارد که در مورد کار در کنار والدین است و به صورت کار در مزارع و روستاها مطرح می‌شود که مرزبندی دارد و به عناوین مختلف همچون کار جدی، ساعات کاری مشخص و اجبار کار باید تعریف شود یا باید بخشی از کار حوزه کودکان در کنار والدین محدود شود. اما نکته اصلی این است که هرگاه کار، کودکان را از چرخه تحصیل دور یا محروم کند یا وقفه‌ای طولانی در آن ایجاد کند، می‌توان این‌گونه آن را نام نهاد که جریانی است که مزاحم جریان رشد و بالندگی کودکان در یک مسیر حقوقی است و تا زمانی که آنان را از تحصیل با ساعت‌های مورد نیاز و ساعت‌های بازی دور نکند و به جسم آنها آسیب نزند، کودکانی که کار کشاورزی انجام می‌دهند، می‌توانند در کنار والدین خود فعالیت کنند.

اینکه دولت عنوان می‌کند بیشترین میزان این کودکان کار خیابانی مهاجر هستند و نه ایرانی، تا چه میزان این رویکرد درست است و آیا نگاه دولت تاکنون در این زمینه یکسان بوده است؟

نگاه به کودکان کار به عنوان کودکان مهاجر یا ایرانی، اگر قرار باشد که باری از مسوولیت کم کند، باید به نوع دیگری به آن نگاه شود. اما اگر قرار باشد مساله ضرورت آن را از نظر خانواده‌ها مطرح کند، دیدگاه به گونه‌ای دیگر خواهد بود. ما شاهد این هستیم که کودکان زیاد افغان در سال‌های اخیر بدون سرپرست وارد کشور می‌شوند که مسلما یک روند روبه افزایشی در سال‌های اخیر داشته است. گذشته از آن با نگاه به آن دسته از کودکانی که در سطح شهرها قابل دیدن و مشغول انجام کارهای روزانه هستند، می‌توان گفت که در مناطقی، حتی در غلبه با کودکان مهاجر هستند. با این وجود براساس شناخت‌های منطقه‌ای و «ان‌جی‌اوهایی» که با کودکان کار می‌کنند، به صورت فصلی تعداد کودکان مهاجر داخل کشوری و ایرانی هم زیاد می‌شوند که در روستاها بیشتر در کار کشاورزی مشغول به کار هستند و بنا بر تغییر فصل گاهی در سطح خیابان‌ها جابه‌جا می‌شوند. نگاه ما هیچ استناد آماری در مورد میزان کودکان کار ندارد، حتی بازگشت به گفت‌وگوهایی که مسوولان در زمان‌های مختلف داشته‌اند، نشان‌دهنده نوسانات بسیار زیادی در مورد آمار کل کودکان کار است و در مورد تناسب کودکان مهاجر و ایرانی مطرح می‌شود.

در مورد نوع فعالیت انجمن حمایت از کودکان کار بفرمایید. آیا حمایت‌های ان‌جی‌او شامل همه کودکان کار حتی کودکانی که در تیم‌های تحت سرپرستی سوءاستفاده‌کنندگان و کودکان به اصطلاح تیمی هستند هم می‌شود؟

یکی از نخستین انجمن‌هایی که از انجمن ما جدا شد و کار خودش را روی کودکان کار متمرکز کرد، همین «انجمن حمایت از کودکان کار» بود که همزمان کودکان مهاجر را هم تحت حمایت خود قرار می‌دهد. اما جهت ارایه خدمات به معنای آموزش و حرفه‌آموزی برای کودکانی که در منطقه‌ای که این انجمن‌ها حضور داشتند و بعدها تعدادشان بسیار بیشتر شد، اکنون به صورت گسترده نزدیک به ۳۰ انجمن وجود دارد که مشخصا روی کودکان کار مشغول به فعالیت هستند. همچنین شبکه‌ای به نام «شبکه یاری» وجود دارد که بسیاری از انجمن‌هایی را که مشخصا روی کودکان کار فعالیت می‌کنند، به عنوان شبکه همکاری مطرح می‌کند یا سعی می‌کند میان آنها هماهنگی ایجاد کند. از سویی دیگر باید گفت هیچ یک از انجمن‌های حمایت از کودکان کار، از کودکانی که به صورت تیمی و در خفا فعالیت می‌کنند یا تحت سرپرستی به صورت سازمان‌یافته هستند، حمایت نمی‌کنند. در واقع باید گفت ممکن است این دسته از کودکان شناسایی شوند، اما تاکنون هیچ کس، خود یا سازمان تحت نظر خود را مستقیما مسوول حمایت از این دسته از کودکان اعلام نکرده است. کودکانی که آنقدر آزاد هستند که می‌توانند با کمی تلاش و مددکاری و جلب رضایت خانواده‌ها و… از امکانات این انجمن‌ها استفاده کنند، به شکل‌های مختلف از مددکاری و انجمن‌های خیریه‌ای گرفته و مسایل آموزشی و حرفه‌آموزی تحت پوشش قرار می‌گیرند، اما این کودکان سازمان‌یافته تیمی، تحت پوشش چنین خدماتی قرار نمی‌گیرند.

انجمن حمایت از کودکان که شما هم یکی از مسوولان این انجمن هستید، در راستای حمایت از کودکان کار چه اقداماتی انجام داده و چه برنامه‌هایی برای حمایت بهتر از آنها دارد؟

این انجمن در اواخر سال‌های دهه۷۰ که پدیده کودکان کار در خیابان به‌خصوص به صورت آشکارتری در سطح شهرهای بزرگ به‌ویژه تهران، قابل رویت شد، فعالیت خود را آغاز کرد. با توجه به این پدیده، شوق ارایه کوچک‌ترین خدماتی که می‌توانست در آن دوران آغاز کند، از برگزاری یک جشن یا برنامه نقاشی یا چیزهایی از این قبیل در مکان‌هایی که این دسته کودکان بیشتر در آنجا دیده می‌شدند از جمله منطقه «دروازه غار»، باعث پیشرفت این انجمن شد. در واقع در سال ۷۹ بود که انجمن جلودار شد و تصمیم گرفت خدماتی به این کودکان ارایه دهد. از جمله نخستین خدمات ما برقراری یک مدرسه برای روزهای جمعه بود که با این امید که کودکان با پدیده نوشتن، خواندن و… در زمان‌های فراغت آشنا شوند، راه‌اندازی شد. این مساله یک تاریخچه اینچنینی دارد که با فعالیت کوچکی آغاز به کار کرد و حدود یک سال و نیم بعد، یکی از مدارس منطقه با همت و همکاری آموزش‌وپرورش در اختیار انجمن ما قرار گرفت و استقبال از برنامه آموزش در روزهای جمعه به حدی رسید که ۷۰۰ نفر از این کودکان از نقاط مختلف به این مدرسه می‌آمدند. از آن زمان، توجه به کودکان کار از طریق ان‌جی‌اوهایی که بعدها کم‌کم به صورت مستقل شکل گرفتند و به وضعیت کودکان کار پرداختند، وجود داشته است. مسایل مددکاری برای کودکان و خانواده‌هایشان و هدف حرفه‌آموزی برای کاری که بدون سرانجام فقط جهت تغییر شرایط آنها و بهبودی نسبی وضعیت‌شان شکل می‌گرفت، بر این اساس بود که عصر انجمن آغاز شد و خوشبختانه به انجمن‌های زیاد دیگری هم تسری پیدا کرد و آنها هم فعالیت مشابهی را آغاز کردند. همچنین در حال حاضر «انجمن حمایت از حقوق کودکان» دو مرکز مشخص در جنوب تهران به نام‌های «خانه کودک ناصرخسرو» و «خانه کودک شوش» دارد که مکان‌های آنها را شهرداری در اختیار انجمن قرار داده است. در طول این سال‌های متمادی که بیشتر از ۱۰ سال از آن گذشته است، خدمات گوناگونی عمدتا با جایگزینی مساله محرومیت از تحصیل و تجربه یادگیری، مساله آموزش مهارت‌های زندگی، مساله برنامه‌ریزی برای حرفه‌آموزی و از این دست موارد شکل گرفته و از جمله اقداماتی بوده که ما برای کودکان کار انجام داده‌ایم. در کنار این خدمات، خدمات دیگری که به صورت ضروری برای خانواده‌هایشان در جهت حمایت حداقلی از بهداشت و سلامت و مراقبت از فرزندان آنها مورد نیاز بوده، تا آنجا که از عهده ما به عنوان یک سازمان کوچک برمی‌آمده نیز انجام داده‌ایم. مسلما آرزوی ما همیشه بر این بوده که این اقدامات نمونه‌های کوچکی باشد از اینکه تعداد بیشتری از مردم در کنار مسوولان و متولیان اصلی بتوانند خدمات بیشتری را برای کودکان ارایه دهند.

محدودیت‌ها و چالش‌های «انجمن حمایت از حقوق کودکان»، برای کمک به کودکان کار و خیابانی چیست؟

در حال حاضر ما برای آموزش سوادآموزی و جبران آموزش برای کودکان بازمانده از تحصیل که کار مشترکی است و فقط شامل حال انجمن ما نمی‌شود و سایر انجمن‌ها را هم دربر می‌گیرد، در تلاش و فعالیت هستیم. قراردادهای مشترکی برای سوادآموزی کودکان محروم از تحصیل با اداره اتباع وزارت کشور و یونیسف وجود دارد. همچنین با حمایت مالی و نظارت هر دو ارگان دیگر، ان‌جی‌اوهای متعددی در طول ساعت‌هایی از روز، می‌توانند به کودکان ایرانی بازمانده از تحصیل آموزش دهند. این کودکان در کنار ساعات کاری خود، زمانی را آزاد کنند و مشغول به آموزش شوند تا گامی جبرانی برای این کاستی بزرگ در زندگی‌شان برداشته شود. در حال حاضر این برنامه‌ها هم پیش‌معاینه در چارچوب دو خانه کودک شوش و ناصرخسرو در کنار بسیاری از ان‌جی‌اوهای دیگر در جریان است.
چالش‌های بزرگی که افراد فعال برای کمک به این کودکان دارند، به مساله محدودیت زمانی و نوسانی که در آن حضور دارند و مجبور هستند گاه جابه‌جا شوند، بازمی‌گردد. به‌خصوص کودکان مهاجر که بسیاری از اوقات زندگی‌شان دستخوش تصمیمات خانوادگی یا دولتی است برای اینکه باشند یا نباشند، یا اینکه نوسان اجازه نمی‌دهد که برنامه‌ها خیلی منظم و پیگیر پیش برود و اصولا شرایط زندگی سخت و غیرقابل پیش‌بینی این کودکان اجازه نمی‌دهد که برنامه‌هایی که از عهده ما برمی‌آید، کامل و به درستی برای تاثیرگذاری بیشتر دنبال شود. هرچه بیشتر این فعالیت‌ها از سوی نهادهای دولتی که امکانات بیشتری دارند، تقویت شود، برای کودکان کار مفیدتر خواهد بود. با این نیروی داوطلب و علاقه‌ای که وجود دارد واقعا شگفت‌انگیز است که افراد بسیار جوانی در کنار ساعات تحصیل خود یا افراد دیگری که شاغل هستند، در کنار ساعات آزاد غیرکاری‌ای که دارند، این تمایل را دارند که خدماتی را به کودکان کار ارایه کنند و این عامل باعث می‌شود ما هم بتوانیم خدمات بیشتری به کودکان کار ارایه دهیم.

نقص‌های قانونی حمایت از کودکان کار چیست؟

نقص بزرگ قانونی که اینجا صورت می‌گیرد، مساله عدم نظارت در کارگاه‌های زیر ۱۰نفره است که مسلما خود این امر خلأ بزرگی در مورد اشتغال این کودکان محسوب می‌شود زیرا این مساله بسیار می‌تواند در همین دسته از کارگاه‌ها صورت بگیرد و چون بازرسان وزارت کار حقی برای نظارت بر این کار ندارند، می‌تواند یکی از خلأ‌های عملی برای نظارت بر این وضعیت باشد. به هر حال وسیله به رسمیت شناختن کودک کار نه فقط برای آن دسته که در خیابان هستند، بلکه در مورد کودکانی که در هر جایی هستند، ضرورت دارد که سازوکارهای بیشتری برای آنها اندیشیده شود تا عملا این نظارت صورت بگیرد. فقط کافی است که ما به این بیندیشیم که کودکانی که باید مثلا هم‌اکنون مدرسه باشند، چرا نیستند و این‌ میلیون‌ها کودکی که از چرخه تحصیل جا می‌مانند، کجا هستند. چنانچه وضعیت این کودکان به دقت پیگیری شود، خواهیم دید که احتمالا بسیاری از آنها کودک کار هستند.

از سوی دیگر چنانچه قوانین جلوگیری از کار کودکان به درستی اجرایی شوند، کودکان در شرایطی قرار می‌گیرند که نباید کار کنند. در این صورت برای کودکانی که ناچارند کار کنند و چنانچه کار نکنند و به این قوانین تن دهند، زنده بودن‌شان تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد و باید غذای خود را به نحوی تامین کنند، تکلیف این قانون چیست؟

اگر شناسایی خانواده‌هایی که بی‌بضاعت هستند در حد اینکه ناچارند کودکان خود را برای امرار معاش خود به کار بفرستند، بتواند با یک سیستم‌ نظارتی مددکارانه و نه انتظامی صورت بگیرد، نباید مساله غیرممکنی باشد. برای اینکه اصولا سیستم نظارت ما بر محله‌ها یا حاشیه‌هایی که این قبیل نابسامانی‌ها بیشتر از آن انتظار می‌رود، ضعیف است.
با نظارت بر حمایتی که از امرارمعاش حداقلی خانواده انجام می‌شود و نظارت به‌ صورت مددکارانه که می‌تواند در سطح محله‌ای و منطقه‌ای صورت بگیرد، به‌خصوص نظارت بر کودکان کار در حدی باشد که به توانایی‌های بالقوه‌ای که می‌توانند برای تحصیل و رشد و حرفه‌آموزی جدی‌تر داشته باشند لطمه‌ای نزند، که ارتزاق خانواده آسیب نمی‌بیند و خانواده از حمایت‌هایی برخوردار می‌شود. حتی کودک باید تحت شرایطی در ساعت‌های محدودی کاری را انجام دهد که از عهده آن برمی‌آید، نه اینکه کار کردن کودک جایگزین تحصیل باشد. این مساله کار ساده‌ای نیست، اما غیرممکن هم نیست که با برنامه‌ریزی قابل انجام می‌شود. یا حداقل می‌تواند به صورت راهنما در مناطقی آزمایشی انجام شود. اما مشکل بسیار جدی که ما در مورد برخی از کودکان کار داریم، این است که آنها تغذیه‌کننده یا نان‌آور به معنای کامل کلمه نیستند و بسیاری از اوقات آنها ناچارند خرج و مخارج اعتیاد خانواده خود را بدهند و بنابراین این مساله یک چرخه باطل بسیار بزرگی است که با نظارت بیشتر، برنامه‌ریزی‌های گسترده‌ای را می‌طلبد.

کودکان کار زیادی مورد سوءاستفاده‌های جنسی قرار می‌گیرند. به عنوان یک روان‌شناس بفرمایید که برای ترمیم وضعیت این کودکان و نحوه برخورد و برطرف کردن ناراحتی روحی و روانی آنها چه اقداماتی انجام می‌شود؟ در واقع آیا مستقل از سایر کودکان کار با آنها رفتار و مشکلات‌شان‌رسیدگی می‌شود؟

مساله آزارهای جنسی یک مساله نهفته در همه جوامع است و این طور نیست که ما بتوانیم به راحتی کودکانی را که مورد آزارهای جنسی قرار می‌گیرند دیده و شناسایی کنیم. البته با نزدیکی و آشنایی «ان‌جی‌او»ها با بچه‌هایی که تحت پوشش خودشان هستند، شناسایی کودکانی که در خطر هستند، احتمال بالاتری نسبت به زمانی دارد که آنها کاملا رها شده و ناشناس در میان ما هستند. علاوه بر این گاهی که چنین مواردی داریم، سیستمی که به صورت اتوماتیک بتواند خدماتی را ارایه دهد، وجود ندارد، ولی آمادگی این مساله را همیشه داریم که چنانچه مددکاران و افراد داوطلب ما که مسوولیتی در برابر این کودکان و مسایل روانی آنها می‌پذیرند، آنها را به خدماتی که می‌توانند در اختیارشان قرار دهند، برسانند. اما به هرحال این موضوع، حیطه‌ای است که آشکار شدن آن بسیار بعید و پی بردن به اطلاعات آن بسیار سخت است.

معضل اساسی فعالان حقوق کودک با خانواده‌های کودکان کار و فرهنگ حاکم بر خانواده‌هاست یا با خود کودکان؟

خانواده‌ها معمولا پس از اینکه به نیت خیر «ان‌جی‌او»ها پی می‌برند، رفتار متفاوتی در پیش می‌گیرند. به طوری که اگر خودشان هم از نظر سلامت روان در معرض بیماری قرار داشته باشند، این ان‌جی‌اوها را خانه خودشان دیده و به آنها نزدیک می‌شوند و بسیاری از اوقات خودشان مسوولیت‌هایی را برای حمایت از اقداماتی که انجام می‌شود، می‌پذیرند که البته این مساله بسیار متنوع است و از دیدگاه‌های مختلفی باید به آن نگریسته شود. خود کودکان هم معمولا این خانه‌ها را خانه‌های امن مورد پذیرش خود می‌دانند. امکانات خانه‌ها معمولا محدود هستند، اما در بسیاری از اوقات، زمانی که کودکان مثلا امکان آموزشی پیدا می‌کنند، حرفه‌آموزی محدود می‌شود، در این صورت مساله اشتغال و ادامه جدی‌تر زندگی فراتر از مساله دوران کودکی‌شان مطرح می‌شود. مساله کاریابی از جمله همین مواردی است که زمانی که به عنوان سرگذشت یک انسان به آنها نگاه می‌کنیم، دیدگاه تغییر پیدا می‌کند و مسلما هرچه توانایی‌ها از نظر اجتماعی و تحصیلی و اقتصادی پایین‌تر باشد، مشکلات بیشتری ایجاد می‌شود.

با توجه به افزایش تعداد کودکان کار در هر سطحی و عادی شدن این پدیده از سوی مردم جامعه، فکر می‌کنید چرا جامعه نسبت به پدیده کودکان کار بی‌تفاوت شده است؟

هر پدیده‌ای که مقداری گسترش پیدا کند، در نظر مردم، عادی جلوه می‌کند. زمانی که چشم و دل مردم جامعه به پدیده کودکان کار عادت می‌کند، راحت‌تر با مسایل اینچنینی کنار می‌آید. به عنوان مثال، هنگامی که بمب‌هایی در کنار خیابان منفجر می‌شوند، ارقام ۲۰، ۳۰ یا ۵۰ نفر کشته‌شده را به راحتی می‌پذیریم و شاید فقط یک روز خوشحال‌تر می‌شویم که این تعداد به پنج نفر کاهش پیدا می‌کند. بر این اساس است که می‌بینیم چگونه انسان با یک انعطاف‌پذیری عجیبی به مسایل و آسیب‌های دور و بر خود عادت می‌کند. زمانی که همه این مسایل را کنار هم قرار دهیم، می‌بینیم که چشم شهروندان شهرهای بزرگ هم به پدیده کودکان کار و تعداد آنها عادت می‌کند. این مساله توجیه این پدیده نیست، اما متاسفانه این فضا و باوری است که در جامعه در مورد کودکان کار شکل گرفته است.

بخشی از کودکان کار برای کسب درآمد بیشتر یا فشار اقتصادی موجود در جامعه و تامین معیشت خانواده‌هایشان، به سوی کارهای ناهنجار و خلاف مانند کیف‌قاپی و… می‌روند. آیا این دسته از کودکان را باید جزیی از کودکان کار و دارای حقوق کودکان کار به شمار آورد یا صرفا کودکان خلاف کار هستند؟

خیر، مسلما کودکان معارض با قانون، باید خیلی پیشتر از آنکه به ناهنجاری و معارضت با قانون کشیده شوند، برایشان چاره‌ای اندیشید زیرا زمانی که در این مسیر قرار می‌گیرند، بسیار سخت‌تر می‌توان با توجه به ویژگی‌های کودکی و نوجوانی و آسیب‌پذیری‌هایی که برای شخصیت هر فرد در این دوران به وجود می‌آید، آنها را برای کار کردن و بازگرداندن به جامعه آماده کرد. بنابراین نمی‌توانیم کیف‌قاپی و خلافکاری را جزو کار کودکان قرار داده و آنها را کودکان کار قلمداد کنیم زیرا چنانچه این‌گونه شود، ما هم کار خلافی انجام داده‌ایم. اما با آگاهی از اینکه این خطر همیشه متوجه بچه‌هایی است که سرپرستی کمتر و نیازهای بیشتری در برابر وسوسه‌ها دارند، باید حواس‌مان به این باشد که این مسیر را از کودکان دورتر کنیم و بدون تردید آموزش‌های مهارت‌های زندگی و تمرین‌های اخلاقی در درون آموزه‌ها بسیار می‌تواند موثر باشد.
منبع: روزنامه شرق

دیدگاهتان را بنویسید