این توشنه به تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ در زورنامه شهروند منتشر شده است.
جمعهشب است و تیتر «چشمانداز فرهنگی و اجتماعی نسل دهه هشتادیها چیست؟ و این نسل به کجا دارد میرود؟» جلوی چشمم میآید و اشتیاق نوشتن مطلبی هرچند کوتاه در مدتزمانی کوتاهتر برای روزنامه دوستداشتنی شهروند به سراغم میآید. حساب که میکنم میبینم دهه هشتادیها یعنی نوجوانان امروز ایرانزمین، در نخستین نگاه ویژگیهای یک نوجوان به یادم میآید اما نه نوجوانی خودم که مربوط میشود به دهه۵٠، بلکه دهه٨٠ که زندگیشان با اینترنت، وایفای، موبایل، لپ تاب، ویندوزهای ٨ و ١٠، شبکههای مجازی، بازیهای کامپیوتری و خیلی چیزها که به احتمال زیاد حتی به ذهن من خطور نمیکند، پیوند عمیق دارد و به نوعی با آنها متولد شدهاند. دههای که در آن جریانهای سازنده و مخرب بسیاری در دنیا جاریست و در اکثر اوقات تصمیمگیریها درباره هویت خویشتن بسیار سخت میشود. دههای که خیلی بیش از دهههای دیگر انسانها به باورهای روحانی و عقلانی قوی و توانمند برای تحول خویشتن و جامعهشان نیاز دارند. دههای که حرکتهای جمعی و شادیبخش و فرار از چارچوبهای پوسیده و متعصبانه رایج است و نهایتا دههای باهوش، توانمند و کنجکاو در زمینه یادگیری و مشتاق برای حضور درجامعه.
این نوجوانها میتوانند رهبران جامعه آینده باشند. رهبرانی با تواناییهایی ازجمله توانایی ایجاد پیوندهای دوستی و مودت و نفی خشونت، توانایی غلبه بر امتحانات و مشکلات، توانایی نفی انگ و تبعیض، توانایی خدمت ایثارگرانه به جامعه، توانایی شادمان شدن از موفقیت دیگران، توانایی امید بخشیدن به دیگران، توانایی غلبه بر تعصبات، توانایی ترویج رفاه جامعه و صدها توانایی و قابلیت دیگر. این نوجوانان، انسانهایی هستند که میتوانند درمقابل جریانات مخرب جامعه نماد جریانات سازنده در مسیر رشد اجتماعی، عقلانی و روحانی باشند.نوجوانان امید و پشتوانه و حامل خصوصیات اجتماع آینده هستند، خصوصیاتی که عمدتا از آنچه ما بزرگسالان در مورد آنان انجام میدهیم یا در انجام آن قصور میورزیم، شکل میگیرد.
ما بزرگسالان موظفیم در جامعه فضایی را به وجود آوریم که در آن نوجوانان احساس تعلق کنند و خودشان را در هدف و مقصد آن شریک بدانند. ما موظفیم با رفتار و اعمالمان نشان دهیم که خوب بودن و خوب زندگی کردن به چه معناست یعنی الگوهای خوبی برای آنها باشیم. تجربههای مثبت خود را از زیستن برایشان بنویسیم، فیلمها و انیمیشنهای تأثیرگذاری برایشان بسازیم، سناریوهای جذاب و شاد و مثبتی برایشان بنویسیم، شرایط و فضاهایی را برایشان مهیا کنیم که در آن بتوانند برای بهبودی وضع خودشان و جامعهشان تصمیم بگیرند و به تصمیماتشان باور داشته باشیم و احترام بگذاریم. مراقب باشیم سنتها و خرافات را از آنها دور کنیم و با آموزشهایمان آنها را به سمت تطابق علم و دین هدایت کنیم، درباره زن بودن و مرد بودن و برابری آنها برایشان صحبت کنیم، سلامت جنسی، هوشیاری مالی و درمجموع حکیمانه زیستن را درکنارشان با هم بیاموزیم. اشتباهات خود را بپذیریم و درکنار آنها سالم زیستن را تمرین کنیم.ما اگر بخواهیم میتوانیم با این نیروهای تازهنفس، شاد و پرانرژی بازهم رویای داشتن جامعهای سرشار از صداقت، احترام، عدالت، انصاف، اعتماد، شادی، تازگی، یکرنگی، مودت و دوستی، تشویق و مشارکت را به واقعیت تبدیل کنیم.
دهه هشتادیهای دوستتان دارم و به شما ایمان دارم.