ظرایف کار کردن در محیط روستایی

قباد یاری نویسنده وبلاگ ده و دهیاری است که در مورد تجربیات خود در زمینه فعالیت های اجتماعی٬ اقتصادی و فرهنگی در روستای تاج آباد ( رسول آباد ) سفلی می نویسد. او برای مدتی دهیار روستای خود بوده و برای ارتقای فرهنگی اهالی روستایش یک کتابخانه راه انداخته است. شرح مفصل فعالیت های قباد یاری را در وبلاگش بخوانید:
www.qobadyari.blogfa.com
در این مصاحبه او به دغدغه هایش در زمینه روستای خود و آرزوهایش برای بهبود وضعیت معیشت مردم تاج آباد ( رسول آباد ) سفلی و همچنین ظرایف کار کردن در محیط روستایی اشاره می کند.
۱- آقای یاری! شما مدتی دهیار روستای تاج آباد (رسول آباد) سفلی در استان همدان بوده اید. کمی در مورد فضای روستا برای ما توضیح بدهید.
در روستای ما آقایان به کشاورزی مشغول هستند و بطور سنتی خانم ها در قالیبافی فعالیت می کردند. ولی الان آن انرژی خاصی که در نصف جمعیت ساکن این روستا که خانم ها هستند وجود دارد، راکد است. قبلا آنها قالیبافی و یا دامداری می کردند ولی الان هر دو راکد است چون دام های کوچک الان به لحاظ هزینه نگهداری بالاست و بافت فرهنگی هم در حال تغییر است و به دلایلی دیگر الان خانم های روستا دلشان نمی خواهد دام نگه دارند.
۲- برای بهتر کردن این فضا در روستایتان چه کردید؟
من کتابخانه ای دایر کردم در روستا و از همه افراد داخل و خارج  کشور کمک گرفتم برای دایر کردن این کتابخانه. روزانه ۴۰ نفر از این کتابخانه کتاب می گیرند و بیشتر مخاطبانمان خانم ها هستند چون آقایان در طول روز سر کار هستند و به لحاظ معیشت در روستا انتظاری غیر از این هم نمی توان از آقایان در روستا داشت.
۳- در وبلاگتان نوشتید که برای اشتغال زایی خانم ها با آنها در مسجد روستا جلساتی گذاشته اید. این جلسات چگونه پیش می روند؟
در جلسات مختلفی که با زنان یا جوانان و یا هر قشر دیگری می گذارم ایده را بیشتر از خودشان می گیرم. این ها الان هیچ فنی بلد نیستند و دوست دارند در کارهای فیزیکی تمرکز کنند مثل برش پارچه و خیاطی و سری دوزی و منجوق بافی و قند شکستن و دسته بندی های حبوبات و این جور چیزها.
۴- روستای شما چه پتانسیل هایی برای جذب درآمد دارد؟
روستای ما یک کاروانسرای باستانی دارد که در نوع خودش منحصر بفرد است. من به آنها گفتم اگر فضای روستا را به جای آسفالت سنگ چین کنیم و روستا را درخت کاری و گل کاری کنیم (در روستای ما هر خیابانی به اسم یک گل و یا یک  درخت  گذاشته شده است) و مثلا در هر خیابانی همان درخت یا گلی را بکاریم که نام خیابان به آن اسم گذاشته شده است می توانیم آنوقت از دوستان دیگری که من از طریق وبلاگستان پیدا کرده ام ارتباط بگیریم و از کمکشان استفاده کنیم. می توانیم به راحتی جذب گردشگر کنیم. الان این ایده ای است که در ذهن من است که دارم روش فکر می کنم و در کنارش می خواهم صنایع دستی را در روستا فعال کنم.
۵- کمی برایمان در مورد راه اندازی کتابخانه در روستا و مشکلات همراه آن توضیح بدهید.
کتابخانه در پاییز سال ۱۳۸۶ راه اندازی شد و سرمایه آن در هنگام شروع صفر بود. ابتدا می خواستیم آن را به مسجد ببریم چون قانونی هست که در مساجد باید مراکز فرهنگی ایجاد شود. ما می خواستیم از فضای مسجد برای کتابخانه استفاده کنیم ولی هیات امنای مسجد اجازه این کار را به ما ندادند. برای همین ما مغازه ای را برای کتابخانه اجاره کردیم  ولی متاسفانه از زمان راه اندازی کتابخانه سه بار مجبور شده ایم مکان آن را تغییر بدهیم.
۶- برای معرفی ایده کتابخانه و جذب کمک های مالی چه کارهایی کردید؟
در ابتدای راه انداختن کتابخانه به ۷۰۰ نفر از اهالی فرهنگ و سیاست و مدیران ادارت دولتی نظیر شهرداری های مختلف و صدا و سیما ایمیل و تلفن زدم. افراد مختلفی در جاهای مختلف شروع به حمایت از این پروژه کردند. از جمله افرادی که کمک کردند آقای مهدی هاشمی مدیر مترو و یا بعضی از مراکز صدا و سیمای کشور و تعدادی از مراجع تقلید بودند. یکی از افرادی که خیلی در راه انداختن کتابخانه به من کمک کرد آقای مهرداد تویسرکانی بود و کتابخانه شخصی خود را بسته بندی کرد و حتی هزینه آژانس را هم داد و ۷ کارتن کتاب به روستای ما فرستاد. همچنین خانم وکیلی با هیات همراهش از کتابخانه دیدن کردند و ۱۱۴ جلد کتاب به ما اهدا کردند. از دیگر حامیان کتابخانه می توانم از استاد دانشگاه سید حبیب الله موسوی نام ببرم که رییس بخش ارولوژی بیمارستانی هستند. این حمایت ها همچنان هم ادامه دارد. در مجموع تاکنون به بیش از دوهزار شخصیت  حقیقی و حقوقی نامه یا ایمیل زده‌ام.
۷-آیا استفاده از سرویس های این کتابخانه رایگان است؟
ما ۵۰۰ تومان حق عضویت برای ثبت نام اولیه می گیریم و پس از آن دیگر همه سرویس ها رایگان است. ما سعی می کنیم این پروسه استفاده از کتاب را برای اعضای روستا تا آنجا که می شود آسان کنیم و مسئول کتابخانه ما بطور مثال گاهی با موتور کتاب ها را برای افرادی که ممکن است همت نکنند و به کتابخانه بیایند می برد تا حداکثر استفاده از کتاب های کتابخانه بشود.
۸- کتابخانه را چه کسی می گرداند؟ برای این کار آیا پول دریافت می کند؟
در ابتدا آقایی بود که دانشجوی علوم سیاسی بود و کار گرداندن کتابخانه را به صورت داوطلبی بر عهده گرفت. بعد از ایشان خانمی آمد که البته بعد رفت تهران چون گرفتاری خانوادگی داشت و در نهایت الان خانمی کتابخانه را می گرداند که از آقایان هم بهتر آنجا را اداره می کند. ایشان هم برخورد خوب دارد و هم مدیریت خوب.
۹- وضعیت امکانات تکنولوژیک کتابخانه چگونه است؟
اخیرا یک کامپیوتر دست چندم برای کتابخانه خریدم و در نظر دارم یک خط تلفن هم برایش بگیرم.
۱۰- راه اندازی این کتابخانه چه تاثیرات فرهنگی بر روی روستا گذاشته است؟
در روستای ما عموما خانم ها به لحاظ مسائل فرهنگی و معیشتی از تحصیل محروم مانده بودند. برای رفع این مشکل ما در کنار کتابخانه خانم ها را تشویق به ادامه تحصیل کردیم که پارسال ۱۹ نفر شروع کردند و نمره هایشان بعضا از دانش آموزان شهری هم بهتر شد. امسال این تعداد حدودا ۳۰ نفر شده است و ما سعی می کنیم بسیاری از هزینه های تحصیل این خانم ها را تقبل کنیم را آنها بتوانند به تحصیل خود ادامه بدهند.
بسیاری از این خانم ها ازدواج کرده و بچه داشتند و برایشان دشوار بود که از روستا به شهر بروند و آنجا امتحان بدهند. در نتیجه بسیاری از آنها از دادن کل امتحان صرف نظر می کردند. ابتدا با این مساله که یک حوزه امتحانی به روستای ما بیاید مخالفت می شد ولی من به وزارتخانه رفتم و آنجا صحبت کردم و البته آدم های شریفی هم بودند و به حرف من گوش دادند و در نتیجه اولین مجوز برای اینکه حوزه امتحانی در روستای ما هم برپا شود صادر شد و از طریق اداره فرهنگ استان به شهرستان ابلاغ شد.
۱۱- برای اینکه کارتان پیش برود و در اداره کتابخانه مشکلی پیش نیاید که برنامه هایی را پیش بینی کردید؟
ما در ابتدا برای اینکه حداقل مشکل درست شود و حساسیتی ایجاد نشود ساعت کتاب گرفتن خانم ها و آقایان را ازهم جدا کردیم. الان از نظر رسمی این ساعات جداست ولی در عمل اگر خانمی بخواهد در ساعت آقایان کتاب بگیرد کسی مانع نمی شود و خیلی از مواقع افراد به صورت خانوادگی می روند تا کتاب بگیرند.
۱۲- سخت ترین لحظه های کاری شما کدام ها بودند؟
من لحظه های سخت زیاد داشتم. یکی از آنها عدم درک متقابل من و روستاییان بود که کار را سخت می کرد.
۱۳- چطور شد که به دهیاری و کار فرهنگی اجتماعی در روستا علاقمند شدید؟
من دیپلم تجربی دارم و دو ترم مدیریت دولتی خوانده ام ازدواج کرده ام و دو بچه دارم سی و چهار ساله هستم و ۵ سال سابقه کار در دهیاری روستا دارم. همزمان سر کوره آجرپزی کار می کردم و درس هم می خواندم. ولی به علت فشار کاری و البته مالی مجال پیدا نکردم درسم را ادامه بدهم. دوست داشتم در همین حوزه درسم را ادامه بدهم ولی الان هم ارتباط خود را با چند مرجع دانشگاهی حفظ کرده ام. من الان دیگر در دهیاری نیستم و البته در نتیجه کارم کمی محدود خواهد شد ولی من به کارم ایمان دارم و فعالیت های خودم را ادامه خواهم داد. من معتقدم باید در روستا ماند تا ایده هایی را که از دل خود زندگی در روستا درمی آید، در روستا اجرا کرد.
۱۴- ایده هایتان را از کجا پیدا می کنید؟
من کتاب خیلی می خوانم و به طور متوسط روزی ۳ ساعت برای اینترنت وقت می گذارم. قبلا از کافی نت به اینترنت وصل می شدم ولی الان از منزل اینترنت دارم. بسیاری از ایده ها و برنامه ها را از اینترنت و کنکاش در علت های نحوه زیستن در روستا  پیدا می کنم و دوستانی هم از طریق وب پیدا کرده ام که از ایده هایم حمایت می کنند.
۱۵- کتاب ها و فیلم های مورد علاقه تان کدام ها هستند؟
کتاب مورد علاقه من جدیدا ”یک فیلم بلند لعنتی” اثر داریوش مهرجویی است و همچنین “همه مردان شاه” اثر استفان کینزر و “هفت صدا” اثر ریتا گیبرت بویژه قسمت مصاحبه با این‌ فانته. همچنین فیلمهای مورد علاقه من از کارگردانانی نظیر جوزپه تورناتوره٬ بهرام بیضایی و بهمن قبادی هستند. جوزپه تورناتوره را دوست دارم چون بدون اینکه جنگ را مستقیما نشان بدهد اثرات آن را روی زندگی مردم به خوبی به تصویر کشیده است.
۱۶- آینده کاری خودتان را چگونه ترسیم می کنید؟
دوست دارم بروم در حوزه بانک و کار اقتصادی. در نظر دارم یک مجتمع توریستی بزنم و همچنین در زمینه انرژی سبز علاقمندم که کار کنم. در منطقه ما باد زیاد می آید و همچنین نور آفتاب فراوان است. دوست دارم در منطقه خودمان توربین نصب کنم و انرژی خورشید را متمرکز کنم.  البته فعلا اینها ایده خام هستند و بیشتر شبیه رویا پردازی هستند تا  …
قباد یاری نویسنده وبلاگ ده و دهیاری است که در مورد تجربیات خود در زمینه فعالیت های اجتماعی٬ اقتصادی و فرهنگی در روستای تاج آباد ( رسول آباد ) سفلی می نویسد. او برای مدتی دهیار روستای خود بوده و برای ارتقای فرهنگی اهالی روستایش یک کتابخانه راه انداخته است. شرح مفصل فعالیت های قباد یاری را در وبلاگش بخوانید:
در این مصاحبه او به دغدغه هایش در زمینه روستای خود و آرزوهایش برای بهبود وضعیت معیشت مردم تاج آباد ( رسول آباد ) سفلی و همچنین ظرایف کار کردن در محیط روستایی اشاره می کند.
۱- آقای یاری! شما مدتی دهیار روستای تاج آباد (رسول آباد) سفلی در استان همدان بوده اید. کمی در مورد فضای روستا برای ما توضیح بدهید.
در روستای ما آقایان به کشاورزی مشغول هستند و بطور سنتی خانم ها در قالیبافی فعالیت می کردند. ولی الان آن انرژی خاصی که در نصف جمعیت ساکن این روستا که خانم ها هستند وجود دارد، راکد است. قبلا آنها قالیبافی و یا دامداری می کردند ولی الان هر دو راکد است چون دام های کوچک الان به لحاظ هزینه نگهداری بالاست و بافت فرهنگی هم در حال تغییر است و به دلایلی دیگر الان خانم های روستا دلشان نمی خواهد دام نگه دارند.
۲- برای بهتر کردن این فضا در روستایتان چه کردید؟
من کتابخانه ای دایر کردم در روستا و از همه افراد داخل و خارج  کشور کمک گرفتم برای دایر کردن این کتابخانه. روزانه ۴۰ نفر از این کتابخانه کتاب می گیرند و بیشتر مخاطبانمان خانم ها هستند چون آقایان در طول روز سر کار هستند و به لحاظ معیشت در روستا انتظاری غیر از این هم نمی توان از آقایان در روستا داشت.
۳- در وبلاگتان نوشتید که برای اشتغال زایی خانم ها با آنها در مسجد روستا جلساتی گذاشته اید. این جلسات چگونه پیش می روند؟
در جلسات مختلفی که با زنان یا جوانان و یا هر قشر دیگری می گذارم ایده را بیشتر از خودشان می گیرم. این ها الان هیچ فنی بلد نیستند و دوست دارند در کارهای فیزیکی تمرکز کنند مثل برش پارچه و خیاطی و سری دوزی و منجوق بافی و قند شکستن و دسته بندی های حبوبات و این جور چیزها.
۴- روستای شما چه پتانسیل هایی برای جذب درآمد دارد؟
روستای ما یک کاروانسرای باستانی دارد که در نوع خودش منحصر بفرد است. من به آنها گفتم اگر فضای روستا را به جای آسفالت سنگ چین کنیم و روستا را درخت کاری و گل کاری کنیم (در روستای ما هر خیابانی به اسم یک گل و یا یک  درخت  گذاشته شده است) و مثلا در هر خیابانی همان درخت یا گلی را بکاریم که نام خیابان به آن اسم گذاشته شده است می توانیم آنوقت از دوستان دیگری که من از طریق وبلاگستان پیدا کرده ام ارتباط بگیریم و از کمکشان استفاده کنیم. می توانیم به راحتی جذب گردشگر کنیم. الان این ایده ای است که در ذهن من است که دارم روش فکر می کنم و در کنارش می خواهم صنایع دستی را در روستا فعال کنم.
۵- کمی برایمان در مورد راه اندازی کتابخانه در روستا و مشکلات همراه آن توضیح بدهید.
کتابخانه در پاییز سال ۱۳۸۶ راه اندازی شد و سرمایه آن در هنگام شروع صفر بود. ابتدا می خواستیم آن را به مسجد ببریم چون قانونی هست که در مساجد باید مراکز فرهنگی ایجاد شود. ما می خواستیم از فضای مسجد برای کتابخانه استفاده کنیم ولی هیات امنای مسجد اجازه این کار را به ما ندادند. برای همین ما مغازه ای را برای کتابخانه اجاره کردیم  ولی متاسفانه از زمان راه اندازی کتابخانه سه بار مجبور شده ایم مکان آن را تغییر بدهیم.
۶- برای معرفی ایده کتابخانه و جذب کمک های مالی چه کارهایی کردید؟
در ابتدای راه انداختن کتابخانه به ۷۰۰ نفر از اهالی فرهنگ و سیاست و مدیران ادارت دولتی نظیر شهرداری های مختلف و صدا و سیما ایمیل و تلفن زدم. افراد مختلفی در جاهای مختلف شروع به حمایت از این پروژه کردند. از جمله افرادی که کمک کردند آقای مهدی هاشمی مدیر مترو و یا بعضی از مراکز صدا و سیمای کشور و تعدادی از مراجع تقلید بودند. یکی از افرادی که خیلی در راه انداختن کتابخانه به من کمک کرد آقای مهرداد تویسرکانی بود و کتابخانه شخصی خود را بسته بندی کرد و حتی هزینه آژانس را هم داد و ۷ کارتن کتاب به روستای ما فرستاد. همچنین خانم وکیلی با هیات همراهش از کتابخانه دیدن کردند و ۱۱۴ جلد کتاب به ما اهدا کردند. از دیگر حامیان کتابخانه می توانم از استاد دانشگاه سید حبیب الله موسوی نام ببرم که رییس بخش ارولوژی بیمارستانی هستند. این حمایت ها همچنان هم ادامه دارد. در مجموع تاکنون به بیش از دوهزار شخصیت  حقیقی و حقوقی نامه یا ایمیل زده‌ام.
۷-آیا استفاده از سرویس های این کتابخانه رایگان است؟
ما ۵۰۰ تومان حق عضویت برای ثبت نام اولیه می گیریم و پس از آن دیگر همه سرویس ها رایگان است. ما سعی می کنیم این پروسه استفاده از کتاب را برای اعضای روستا تا آنجا که می شود آسان کنیم و مسئول کتابخانه ما بطور مثال گاهی با موتور کتاب ها را برای افرادی که ممکن است همت نکنند و به کتابخانه بیایند می برد تا حداکثر استفاده از کتاب های کتابخانه بشود.
۸- کتابخانه را چه کسی می گرداند؟ برای این کار آیا پول دریافت می کند؟
در ابتدا آقایی بود که دانشجوی علوم سیاسی بود و کار گرداندن کتابخانه را به صورت داوطلبی بر عهده گرفت. بعد از ایشان خانمی آمد که البته بعد رفت تهران چون گرفتاری خانوادگی داشت و در نهایت الان خانمی کتابخانه را می گرداند که از آقایان هم بهتر آنجا را اداره می کند. ایشان هم برخورد خوب دارد و هم مدیریت خوب.
۹- وضعیت امکانات تکنولوژیک کتابخانه چگونه است؟
اخیرا یک کامپیوتر دست چندم برای کتابخانه خریدم و در نظر دارم یک خط تلفن هم برایش بگیرم.
۱۰- راه اندازی این کتابخانه چه تاثیرات فرهنگی بر روی روستا گذاشته است؟
در روستای ما عموما خانم ها به لحاظ مسائل فرهنگی و معیشتی از تحصیل محروم مانده بودند. برای رفع این مشکل ما در کنار کتابخانه خانم ها را تشویق به ادامه تحصیل کردیم که پارسال ۱۹ نفر شروع کردند و نمره هایشان بعضا از دانش آموزان شهری هم بهتر شد. امسال این تعداد حدودا ۳۰ نفر شده است و ما سعی می کنیم بسیاری از هزینه های تحصیل این خانم ها را تقبل کنیم را آنها بتوانند به تحصیل خود ادامه بدهند.
بسیاری از این خانم ها ازدواج کرده و بچه داشتند و برایشان دشوار بود که از روستا به شهر بروند و آنجا امتحان بدهند. در نتیجه بسیاری از آنها از دادن کل امتحان صرف نظر می کردند. ابتدا با این مساله که یک حوزه امتحانی به روستای ما بیاید مخالفت می شد ولی من به وزارتخانه رفتم و آنجا صحبت کردم و البته آدم های شریفی هم بودند و به حرف من گوش دادند و در نتیجه اولین مجوز برای اینکه حوزه امتحانی در روستای ما هم برپا شود صادر شد و از طریق اداره فرهنگ استان به شهرستان ابلاغ شد.
۱۱- برای اینکه کارتان پیش برود و در اداره کتابخانه مشکلی پیش نیاید که برنامه هایی را پیش بینی کردید؟
ما در ابتدا برای اینکه حداقل مشکل درست شود و حساسیتی ایجاد نشود ساعت کتاب گرفتن خانم ها و آقایان را ازهم جدا کردیم. الان از نظر رسمی این ساعات جداست ولی در عمل اگر خانمی بخواهد در ساعت آقایان کتاب بگیرد کسی مانع نمی شود و خیلی از مواقع افراد به صورت خانوادگی می روند تا کتاب بگیرند.
۱۲- سخت ترین لحظه های کاری شما کدام ها بودند؟
من لحظه های سخت زیاد داشتم. یکی از آنها عدم درک متقابل من و روستاییان بود که کار را سخت می کرد.
۱۳- چطور شد که به دهیاری و کار فرهنگی اجتماعی در روستا علاقمند شدید؟
من دیپلم تجربی دارم و دو ترم مدیریت دولتی خوانده ام ازدواج کرده ام و دو بچه دارم سی و چهار ساله هستم و ۵ سال سابقه کار در دهیاری روستا دارم. همزمان سر کوره آجرپزی کار می کردم و درس هم می خواندم. ولی به علت فشار کاری و البته مالی مجال پیدا نکردم درسم را ادامه بدهم. دوست داشتم در همین حوزه درسم را ادامه بدهم ولی الان هم ارتباط خود را با چند مرجع دانشگاهی حفظ کرده ام. من الان دیگر در دهیاری نیستم و البته در نتیجه کارم کمی محدود خواهد شد ولی من به کارم ایمان دارم و فعالیت های خودم را ادامه خواهم داد. من معتقدم باید در روستا ماند تا ایده هایی را که از دل خود زندگی در روستا درمی آید، در روستا اجرا کرد.
۱۴- ایده هایتان را از کجا پیدا می کنید؟
من کتاب خیلی می خوانم و به طور متوسط روزی ۳ ساعت برای اینترنت وقت می گذارم. قبلا از کافی نت به اینترنت وصل می شدم ولی الان از منزل اینترنت دارم. بسیاری از ایده ها و برنامه ها را از اینترنت و کنکاش در علت های نحوه زیستن در روستا  پیدا می کنم و دوستانی هم از طریق وب پیدا کرده ام که از ایده هایم حمایت می کنند.
۱۵- کتاب ها و فیلم های مورد علاقه تان کدام ها هستند؟
کتاب مورد علاقه من جدیدا ”یک فیلم بلند لعنتی” اثر داریوش مهرجویی است و همچنین “همه مردان شاه” اثر استفان کینزر و “هفت صدا” اثر ریتا گیبرت بویژه قسمت مصاحبه با این‌ فانته. همچنین فیلمهای مورد علاقه من از کارگردانانی نظیر جوزپه تورناتوره٬ بهرام بیضایی و بهمن قبادی هستند. جوزپه تورناتوره را دوست دارم چون بدون اینکه جنگ را مستقیما نشان بدهد اثرات آن را روی زندگی مردم به خوبی به تصویر کشیده است.
۱۶- آینده کاری خودتان را چگونه ترسیم می کنید؟
دوست دارم بروم در حوزه بانک و کار اقتصادی. در نظر دارم یک مجتمع توریستی بزنم و همچنین در زمینه انرژی سبز علاقمندم که کار کنم. در منطقه ما باد زیاد می آید و همچنین نور آفتاب فراوان است. دوست دارم در منطقه خودمان توربین نصب کنم و انرژی خورشید را متمرکز کنم.  البته فعلا اینها ایده خام هستند و بیشتر شبیه رویا پردازی هستند تا  …

دیدگاهتان را بنویسید