همان تغییر باش که می‌خواهی در دنیا ببینی

نوید بازماندگان فعال مدنی

از من خواسته شده تا درباره این‌که اگر درحال حاضر به کهنسالی برسم چه حسرت‌هایی از دوران جوانی خواهم داشت، بنویسم اما من هیچ قرابتی با این سوژه ندارم. چرا حسرت؟! من دوست دارم درباره کارهایی که دیروز و امروز انجام داده‌ام و می‌دانم در آینده به آنها افتخار خواهم کرد، بنویسم. کارهایی که به خاطر آنها سرم را بالا خواهم گرفت و برای نسل‌های آینده با لذت تعریف خواهم کرد. می‌خواهم به آیندگان بگویم چگونه در دورانی که رفتارهای غیراخلاقی بسیاری بین مردم رواج داشت، ما (من و همسرم) صادقانه زیستن را پیشه خود قرار دادیم و فهمیدیم پول وسیله است، نه هدف و هدف، انسانیت است، چگونه هر روز به مشکلات جامعه اندیشیدیم، به دنبال راه‌های عملی گشتیم و راه‌های کشف‌شده را پیمودیم، از این‌که از مطالعه دست برنداشتیم و تمام تلاش‌مان این بود که یکی از بهترین دوستان‌مان باشد و چرا هر روز هرچه آموختیم را صادقانه در اختیار دیگران قرار دادیم و هر روز مشتاقانه دوستان جدیدی پیدا کردیم، از این‌که برای چه هر روز رفتارهای خود را ارزیابی و ارزشیابی کردیم و چرا تلاش‌مان این بوده که اشتباهات‌مان را به عهده بگیریم و آنها را به گردن دیگران نیندازیم، از این‌که به چه عشقی برای حقوق خودمان و هموطنان‌مان تلاش کردیم. برای آنها می‌گویم که محیط‌زیست‌مان را دوست داشتیم و برای زنده ماندنش چه تلاش‌ها که نکردیم. از صحبت‌هایی که در زمینه حقوق زنان و کودکان داشتیم، خواهم گفت، از این‌که چطور در مسیر ایجاد و ترویج فرهنگ صلح قدم برداشتیم. از گروه، وبلاگ، سایت و صفحات مختلف‌مان در دنیای مجازی خواهم گفت تا بدانند همه اینها فضایی بودند تا شاید نوجوان یا جوانی علاقه‌مند بتواند پاسخ یکی از سوالات خود را بیابد. به آنها خواهم گفت که چطور  بیماری سرطان دخترمان «دریا» باعث شد به جای ناامیدی و غم، انسان‌های زیادی را به زندگی و تلاش برای گذر از سختی‌هایش تشویق کنیم و در مسیر کمترشدن سختی‌های افرادی که به بیماری دخترمان مبتلا بودند، تلاش کنیم. به آنها خواهم گفت که صبر و بردباری با داشتن دوستان خوب و باورهای محکم امکان‌پذیر است. به آنها خواهم گفت که سالم و عاشق زیستن، شجاعت می‌خواهد و نتیجه‌اش رضایت است و آرامش، آرامشی که در هیچ   یا نخ سیگاری یافت نمی‌شود. به آنها خواهم گفت که چرا تلاش کردیم این جمله گاندی- همان تغییر باشی که می‌خواهی در دنیا ببینی- را در زندگی‌مان جاری کنیم و چرا به این عبارت باور داشتیم که «گفتار، کردار است» و خیلی حرف‌های دیگر… البته امیدوارم آن روزها آن‌قدر جامعه ما خوب باشد که این حرف‌ها برای آنها ناآشنا نباشد و همه در کوچه و بازار بگویند؛ ما هم این‌گونه زیستن و حتی بهتر از آن را می‌دانیم و همین‌گونه زندگی می‌کنیم.

این نوشته در روزنامه شهروند به تاریخ ۱۳ دی ۹۴ و در صفحه ۱۱ منتشر گردیده  
پیشنهاد موضوع و ویراستاری این مطلب به عهده سرکار خانم مهداد از روزنامه شهروند بوده است.

 

دیدگاهتان را بنویسید