چگونه اجتماعی باشیم؟

منبع :‌ نا مشخص

به تکلم به خموشی، به تبسم ، به نگاه

می توان برد به هر شیوه ، دل آسان، ازمن کلیم کاشانی

عالی ترین دستاورد انسان در دنیا ، ارتباط شخصیت با شخصیت است. (کارل یاسپرس)

ما منظور یکدیگر را نمی فهمیم.

خجالت می کشم نظر خود را مطرح کنم.

نمی توانم موافقت همکارانم را جلب کنم.

مطمئنا شما هم بیگانه نیستید. اغلب ما ، تقریبا هر روز ، بارها این جمله ها را می شنویم. جمله هایی که هر یک به تنهایی نشان دهنده آنند که در روابط بین فردی انسان ها ، موانعی وجود دارد . اگر چه انسان کوشیده است پیچیده ترین ابزار های ارتباطی را به وجود آورد، اماهنوز هم از برقرار کردن یک ارتباط اثر بخش و رودرو ناتوان است. ارتباط ناموثر موجب فاصله بین فردی وعمیقی می گردد که در همه جنبه های زندگی و همه بخش های جامعه ، تجربه می شود. رشد شخصیت و بهداشت روانی و جسمی ما با توانایی برقراری ارتباط دارد. در این مقاله پنج مورد از موارد لازم برای ایجاد روابط بین فردی رضایت بخش ، به اختصار ، تو ضیح داده می شود:

۱) شناخت طرف مقابل

۲) مهارت های گوش دادن

۳) مهارت های ابراز وجود

۴) مهارت های رفع تعارض

۵) همگام شدن با زبان بدن مخاطب

۱) شناخت طرف مقابل :

محور های شناخت دیگران را به ترتیب زیر می توان ارائه داد :

الف) شناخت جنبه های مثبت : هر فرد به فراخور جنبه های شخصیتی ، از قابلیت های خاص برخوردار استکه اورا از دیگران متمایز می کند.افراد هوشمند با چشمانی باز به جنبه های مثبت دیگران می نگرندو در روابط خود بر آن تاکید می کنند و به گونه ای موثر و سازنده، آن موارد را یاد آوری می کنند.

ب) شناخت جنبه های منفی : « هیچ کس کامل نیست» عبارتی آرام بخش و تسلی دهنده است. ما نباید انتظار داشته باشیمکه با شخصیتی کامل و بی عیب و نقص مواجه شویم. ما باید رابطه ای منطقی با جنبه های منفی دیگران برقرار کنیم. در یک ارتباط نا سالم ، به جای برخورد منطقی با جنبه های منفی افراد ، مرتب درصدد تحریک این جنبه ها بر می آئیم و ایرادهای شخصی فرد را به رخ او می کشیم. بهترین روش برخورد ، علاوه بر چشم پوشی، مساعدت به دیگران برای غلبه بر نقطه ضعف ها یشان و ایجاد اعتماد برای رفع این زمینه هاست. البته ، به خاطر داشته باشیم که وجود یک نقطه ضعف در فرد، طی سال ها و به مرور زمان پدید آمده است و نمی توان انتظار داشت به طور ناگهانی و در مدت بسیار کوتاه موفق به تغییر آن شد.

ج) شناخت علایق ، تمایلات و گرایش های آدمی : برای اینکه بتوانیم ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنیم، باید تلاش کنیم همیشه فهرستی از خصوصیات مورد علاقه طرف مقابلمان را بدانیم و با آگاهی کامل به علایق، گرایش ها و تمایلات او زمینه جلب اعتمادش را فراهم آوریمو با تامین صحیح علایق وی در چارچوب مطلوب، گامی در جهت بهبود روابط برداریم.

۲) مهارت های گوش دادن :

حضرت عیسی علیه السلام فرمودند :« یک گوش تو کاملا شنواست، اما گوش دیگرت ناشنواست.»

یکی از روش های مهم در برقراری ارتباط موثر، یعنی درک بهتر مخاطب خود و ایجاد شرایطی که او هم شما را بهتر درک کند، گوش دادن پویا است.منظور این است که به گفته ها و طرز تلقی و نقطه نظر های مخاطب خود گوش فرا دهیم، توجه کنیم که او چه منظوری داردد،درباره آن، چه احساسی دارد؟ به قالب ارجاعی او در مورد حرفی که می زند دقیق شویم.

بنابر این گوش دادن پویا به شخص مخاطب بدیم معنا است که بتوانید مانند او ببینید، بشنوید و احساس کنید و بتوانید گفته های طرف مقابل را درک، تعبیر و تفسیر کنید. گوش دادن پویا زمانی مصداق پیدا می کند که به مخاطب خود بگویید که از حرف های او چه برداشتی کرده اید.

مجموعه مهارتهای گوش کردن عبارتند از :

الف) مهارت های توجه شامل :

۱) حالت درگیر بودن

۲) تحرک جسمانی مناسب

۳) تماس چشمی

۴) محیط غیر مزاحم.

 

۱) حالت در گیر بودن :

ارتباط ، هنگامی ترویج می شود که شنونده با بدنی مایل به جلو ، در فاصله ای مناسب ، رو در روی طرف مقابل قرار بگیرد و با وضعیتی گرم و پذیرا ،هشیاری همراه با آرامش خود را به او انتقال دهد .(وضعیت گرم و پذیرا مانند دست به سینه نبودن و پا روی پا نینداختن)

▪ تفاوت های فرهنگی :

بر فاصله بهینه در هنگام گفتگو تاثیر می گذارد، همانطور که تفاوت های فردی درون یک فرهنگ خاص نیز آنرا متاثر می سازد. برای تسهیل ارتباط میان خود و فرد دیگر می توانید فاصله مناسب را با جستجوی نشانه های اضطراب و ناراحتی در او کشف کنید و بر آن اساس خود را در موقعیت مناسب قرار دهید.معمولا در جامعه ما ، فاصله مناسب در حدود ۹۰ سانتی متر است.

۲) تحرک جسمانی مناسب :

حرکت مناسب بدن ، برای خوب گوش کردن ضروری است. فرد بی تحرکی را که به گوینده خیره شده است، می توان به شکلی معتبر ، به عنوان شخصی ارزیابی کرد که گوش نمی دهد. هنگامی که حرکت قابل مشاهده فرد کاهش یافته است و میزان پلک زدن چشمش به کمتر از ۱ بار در ۶ ثانیه افت کرده است، گوش کردن از نظر علمی ، متوقف شده است. اجتناب از حرکت ها و رفتارهای حواس پرت کن ، نیز برای یک توجه اثر بخش امری ضروری است ( بازی کردن با کلید یا مداد ، و ور رفتن با سکه های پول خورد، به صدا در آوردن بند انگشتان و . . . ).

۳) تماس چشمی :

تماس چشمی اثر بخش ، بیانگر میل و علاقه به گوش کردن است . این کار شامل تمرکز آرام چشم شنونده بر گوینده و تغییر گاه به گاه مسیر چشم از صورت او به بخش های دیگر بدن مثل دست در حال حرکت و سپس برگرداندن نگاه به صورت تا برقراری مجدد تماس چشمی می باشد.تماس چشمی ضعیف هنگامی روی می دهد که شنونده نگاه خود را از گوینده بر می گیرد، یا به شکلی ثابت و مات به او خیره می شود، و یا به محض آنکه گوینده او را نگاه می کند ، او به جای دیگری می نگرد . برخی نحوه استفاده از چشمهایتان را نمی دانند. بعضی اوقات افراد در لحظه ای که احساس می کنند طرف مقابل هیجانهایی را بروز خواهد داد، به نقطه دیگر خیره می شوند .

۴)محیط غیر مزاحم :

یعنی محیط جذابی که ترس آور نبوده و موانع فیزیکی زیادی بین افراد ایجاد نمی کند، شرایط تسهیل گفتگو را فراهم می آورد.شنونده دارای توجه ، می کوشد که عوامل محیطی مزاحم را به حداقل برساند. در منزل می توان تلویزیون و ضبط صوت را خاموش کرد و در صورت لزوممی توان تلفن را قطع کرد و . . . در اداره ها ، معمولا میز ، مزاحم گوینده و شنونده می شوند. برای بسیاری از افراد ، میز ، نوعی اقتدا را تداعی می کند که احساس ضعیف بودن یا خشم فرد مقابل را بر می انگیزد. هنگامی که شنونده ای پشت میز می نشیند ، احتمال می رود که تعامل موجود،بیشتر از نوع تعامل میان نقش با نقش باشد تا فرد با فرد . اگر دفتری کوچکتر از آن باشد که بتوان صندلی های گفتگو را دورتر از میز گذارد، بهتر است صندلی مراجعه را در کنار میز قرار داد نه در جلوی آن .

ب) مهارت های پیگری شامل :

۱) درباز کن ها

۲) تشویق های کوتاه

۳) سوال های کم

۴) سکوت توجه آمیز.

۱) درباز کن ها :

دربازکن ، دعوتی بدون زورگویی برای صحبت کردن است. بعضی وقتها احساس می کنید طرف مقابل مایل است صحبت کند. اما نیاز به تشویق دارد. در مواقع دیگر ، گوینده در اواسط صحبت خود ، علایمی از سردی در مورد ادامه دادن به حرفهایش نشان می دهد که در این حالت دربازکنی مانند :« دوست دارم در این رابطه ، بیشتر بشنوم » ، به او کمک می کند تا ادامه دهد .

دو نمونه از دربازکن ها عبارتند از : «به نطر می رسد که امروز به تو خوش نمی گذرد، اگر مایل باشی صحبت کنی، من وقت دارم.»و یا « برایت اتفاق ناگواری افتاده است ، می خواهی در موردش صحبت کنیم؟ » شنوندگان همدل ، زمانی دیگران را به صحبت دعوت می کنند که برای آنان مناسب باشد و هرگز گفتگو را تحمیل نمی کند.

۲) تشویق های کوتاه :

پاسخ های ساده ای که گوینده را تشویق می کند . هر طور مایل است داستان خود را بیا کند و در عین حال، شنونده را نیز فعال نگه می دارد، تشویق های کوتاه نامیده می شود.شاید پرکاربردترین تشویق کوتاه همان « هوم، هوم کردن» ساده باشد. این عبارت کوتاه می تواند بیانگر این مطلب باشد که :« لطفا ادامه بده . من دارم گوش می دهم و حرفهایت را می فهمم » پاسخ های کوتاه بسیاری وجود دارند که شنونده می توانند از آنها استفاده کند: بیشتر توضیح بده ، می فهمم، خوب ، بعد؟ ، واقعا ؟ ، خدای من . . . پاسخ های کوتاه به معنای موافقت یا مخالفت با حرف های گوینده نیست، بلکه فقط به طرف مقابل اجازه می دهد که بداند حرفهایش شنیده می شود و در صورتی که تصمیم داشته باشد به صحبت خود ادامه دهد، شنونده نیز خواهد کوشید منظور او را بدرستی دریافت کند.

۳) سوال های کمتر :

در هنگام گفتگو مطرح کردن سوال های زیاد موجب به خطر افتادن تعامل می شود. این کار به جای آنکه شنونده را در کنار گوینده قرار دهد، در مقابل او قرار می دهد و به جای آنکه به گوینده فرصت دهد تا موقعیت و وضعیت خود را بررسی کند، جهت مکالمه و گفتگو را به او تحمیل می کند . بیشتر سوال ها را می توان به صورت اظهار نظر بیان کرد ، که این کار بسیار مفیدتر از پرسش های مکرر است.

۴) سکوت توجه آمیز :

« نقطه ی آغاز خرد ، سکوت و گام دوم آن گوش کردن است.» شنونده تازه کار باید ارزش سکوت را در آزاد گذاردن گوینده برای تفکر ،احساس و بیان مطالب خود، یاد بگیرد. آموختن هنر پاسخ دادن هموراه با پاسخ ، برای یک گوش کردن صحیح ، امری بسیار ضروری است.به علاوه، مسلما اگر فقط شما حرف بزنید ، طرف مقابل نمی تواند مشکل خود را بیان کند. سکوت بیش از حد می تواند به اندازه یعدم سکوت نامطلوب باشد . در چنین حالتی ذهن شنونده خیلی زود خسته می شود و با خیره شدن چشمهایش ، گوینده می فهمد که با او همراه نیست. شنونده اثر بخش یاد می گیرد که در زمان مناسب صحبت کند و در زمانی که سکوت را پاسخ مناسب تری تلقی می کند، ساکت بماند و از هر دو رفتار احساس راحتی کند.

ج) مهارتهای انعکاسی شامل :

۱) توضیح

۲) انعکاس احساسات

۳) انعکاس معانی

۴) انعکاس تلخیصی

هنر خوب شنیدن ، شامل توانایی پاسخ انعکاسی است. در پاسخ انعکاسی « شنونده احساس یا مفهوم چیزی را که گوینده با او در میان گذارده است بیان می کند و این کار را به گونه ای انجام می دهد که نشان دهنده درک و فهم و پذیرش می باشد .» توضیح: توضیح، پاسخی موجز و کوتاه به گوینده است که اصل منظور او را از زبان شنونده بیان می کند. شنونده خوب، ابتدا ، برای خود نوعی درک و فهم از محور اصلی پیام گوینده به وجود می آورد و سپس آنرا منعکس می کند. یک توضیح خوب فقط اصل پیام گوینده را منعکس می کند و به زبان خود شنونده بیان می شود. تقلید طوطی وار ( تکرار عملی همان کلمات گوینده)، با توضیح، تفاوت های زیادی دارد. تقلید طوطی وار معمولا گفتگو را سرکوب می کند، در حالی که توضیح، به خصوص وقتی که به شکلی مناسب بیان شود ، می تواند دربرقراری ارتباط مثبت میان افراد سهم بزرگی داشته باشد. توشیح موثر ، احتمال درک و فهم نادرست را به شدت کاهش می دهد.

▪ انعکاس احساسات:

« فردیت را در احساسات می توان یافت .» (ویلیام جیمز) منظور از انعکاس احساسات این است که هیجان ها و احساسات مطرح شده توسط گوینده ، با جمله هایی کوتاه به خود او برگردانده شود .مثال: فرهاد : انتطار داشتم که تا این زمان متاهل شده باشم، اما همه ی نامزدی هایم با شکست مواجه شد. رضا: واقعا نا امید کننده است.فرهاد: همینطوره، نمی دانم هیچوقت زن مناسب پیدا می کنم یا نه؟ رضا می دانست که فرهاد احساسات مختلفی را تجربه کرده است. خشم ، تنهایی، شکست، ترس ، نا امیدی و یا ترکیبی از همه اینها. در صحبت های فرهاد مشهود بود. رضا زبان بدن او را که ناشی از احساسات وی بود، خواند و نتیجه گرفت که نا امیدی ، هیجان اصلی است. با تداوم گفتگو، درستی حدس او در مورد احساس دوستش اثبات شد . هنگامی که گوینده در مورد مشکلی حرف می زند، انعکاس احساسات به او کمک می کند که هیجان های خود را درک کرده و از این طریق به سمت حل مشکل ، گام بردارد. با تمرکز بر چهار موضوع می توان از احساسات گوینده آگاه شد.

۱) تمرکز بر کلمات احساسی

۲) توجه به محتوای کلی پیام

۳) مشاهده زبان بدن .حالت چهره ، تن صدا، حرکات بیانگر (ایما و اشاره ) و وضعیت اندام ها

۴- پرسش این سوال از خود که:« اگر من چنین وضعینی را تجربه می کردم، چه احساسی داشتم؟»

انعکاس معانی: زمانی که احساسات و حقایق، در پاسخی کوتاه ، به یکدیگر پیوند می خورند، انعکاس معنا حاصل می آید.

مثال : میترا: سرپرست ما، همیشه در مورد زندگی شخصی ام سوال می کند. ای کاش بیشتر به فکر زندگی خودش بود. بهروز: چون برای مسائل خصوصی تو احترام قائل نیست عصبانی شده ای؟ انعکاس معنا ، معمولا هنگامی که با جمله ای کوتاه و مجزا بیان می شود، بهترین شیوه انعکاس است. هر قدر جمله کوتاه تر باشد، بهتر است. پاسخ های نامربوط یا طولانی، مانع تداوم ارتباط می شود.

انعکاس تلخیصی : « خلاصه و گرد آوری ماشینی تعدادی از حقایق نیست. بلکه ارائه نظام دار اطلاعات مربوط است.»(ایگان) انعکاس تلخیصی، تکرار مختصر و کوتاه موضوعات اصلی و احساسات است که گوینده در بخشی طولانی از گفتگو مطرح کرده است و در نتیجه آنرا نمی توان توسط یکی از مهارتهای مطرح شده، منعکس نمود.یعنی مهمترین بخش های مطرح شده به شکلی معنا دار کنار هم قرارگیرند. پاسخ تلخیصی، گوینده را قادر می سازد که اجزای گفته های خود را در حالتی ببیند که به شکل واحد و یکپارچه ای در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. چنین پاسخی مهم ترین مسائل کلیدی گوینده را، که بارها و بارها به شدیدترین وجه ممکن مطرح شده اند، بیان می کند. تلخیص به گوینده کمک می کند که خود را به شکلی واضح تر درک کند. خلاصه سازی نیز، این امکان را می دهد که میزان درست بودن برداشت های کلی شنونده از مطالب گفته شده مورد بررسی قرار گیرد.

تلخیص انعکاسی، هنگامی اثر بخش است که شنونده :

۱) نکاتی را که گوینده مطرح کرده است کنار هم قرار دهد.

۲) داده ها یا اطلاعات «مرتبط» را انتخاب کند. داده هایی که به گوینده کمک می کند به شکلی واضحتر ، عناصر کلیدی گفتگوی خود را درک کند

۳) مهارت های ابراز وجود: «میزان ابراز وجود شما ، سطح عزت نفس شما را تعیین خواهد کرد.» هر فردی حریم یافضای شخصی منحصر به فردی دارد. ما، در درون حریم زندگی ، از حقوق فردی خویش بهره مند می شویم اما در بیرون از این فضای شخصی ، در حوزه ای اشتراکی قرار می گیریم که در آن باید حقوق دیگران را نیز مورد توجه قرار دهیم و جایی است که به انطباق پذیری نیاز دارد. همان طور که احترام به حریمشخصی یک فرد به معنای حفظ یک فرد به معنای حفظ یک فاصله فضایی با اوست، به معنای حفظ فاصله هیجانی مناسب نیز هست. افراد دیگر می توانند از طریق خودداری در اظهار نظرهای تحقیر آمیز ، مطرح نکردن سوال های حاکی از دخالت و کنجکاوی، عدم ارائه نصایح و توصیه های ناموجه ، عدم تلاش برای دستکاری ما در جهت انجام خواسته های خود، خسته نکردن ما با محبت هایشان و عدم تلاش برای غرق کردن هویت ما ، در هویت خویش و موارد مشابه ، از قلمرو روانی و هیجانی ما فاصله بگیرند. مهارت های ابراز وجود،انسان ها را قادر می سازد که از حریم شخصی خود، با ظرافتی بیش از آنچه در دنیا حیوانات اتفاق می افتد، دفاع کنند. فرد جرات مند از روش های ارتباطی استفاده می کند که او را قادر سازد، حرمت نفس خود را حفظ کند، خشنودی و ارضای خواسته های خویش را دنبال کند و از حقوق و حریم شخصی خود ، بدون سوء استفاده از دیگران و یا سلطه جویی برآنان، دفاع کند. ابراز وجود حقیقی، شیوه ای است از در جهان بودن، که ارزش و شان فردی شخص را تایید می کند و در عین حال، ارزشمندی دیگران نیز حفظ کرده و مورد تایید قرار می دهد. شخص جرات مند، از حقوق خویش، در هنگام ارضای نیازهای خویش، به خواسته های دیگران تعدی نمی کند و حریم شخصی آنان را مورد تجاوز قرار نمی دهد.

۴-  مهارت های رفع تعارض :

فرآیند سه مرحله ای رفع تعارض به افراد کمک می کند تا به شکلی سازنده و به شیوه ای قانونمند و تکامل بخش و غیر مخرب، با یکدیگر مواجه شوند.»

ـ مرحله یک : با فرد دیگر احترام رفتار کنید: متاسفانه مخالفت با باورها یا ارزش های فرد دیگر و یا تضاد میان نیازهای افراد مختلف ، به بی احترامی نسبت به عقاید و شخصیت فرد دیگر منتهی می شود. به شکلی که حتی زمانی که برای فرد دیگر احترام زیادی قائل هستیم در اوج تعارض آماده ایم تا به او توهین کنیم. کلمات غیر محترمانه، غالبا بدون توجه بیان می شود، اما این کلمات مانع جریان ارتباط می شود و زخمهایی ایجاد می کند که ممکن هرگز به طور کامل التیام پیدا نکند.

احترام قائل شدن برای فرد دیگر ، نگرشی است که با رفتارهای مشخصی داده نشان می شود. شیوه ایی که با کمک آن به فرد دیگر گوش داده و به آن نگاه می کنیم تن صدای ما و کلماتی که انتخاب می کنیم، استدلالهایی که به کار می بریم و خلاصه تمام این ها می تواند نشانگر احترام باشد و یا عدم احترام را منتقل کند.

ـ مرحله دو : گوش کنید تا وقتی که « سوی دیگر را تجربه کنید.» : هرکس تنها پس از اینکه به عقاید و احساسات فرد دیگر به وقت گوش کرد و آنها را چنان تکرار کرد که رضایت گوینده جلب شد ، میتواند حرف خود را بزند. (کارل راجرز) گوش کنید و آنچه را که فرد دیگر گفته است جمله به جمله تکرار کنید، درست همانطور که گویی که خود فرد در آن لحظه آنها رابر زبان آورده است. هرگز چیزی از خود یا عقاید خود به ان اضافه نکنید و هرگز چیزی را که دیگری نگفته است به او نسبت ندهید. برای اینکه نشان دهید حرف های او را واقعا درک می کنید یک یا دو جمله در مورد معنای مورد نظر او بیان کنیم. درحالت معمول میتوانید از کلمات خودتان استفاده کنید، اما برای موارد حساس بهتر است که از کلمات خود فرد استفاده کنیم. وظیفه ی شنونده این است که بفهمد ، نه اینکه لزوما موافق هم باشد. سپس کمی بعد او فرصت خواهد داشت که نظر خود را بیان کند.

ـ مرحله سه : دیدگاه ها : نیازها و احساس های خود را بیان کنید: پس از آنکه احترام خود را نسبت به فرد دیگر ، به عنوان یک انسان نشان دادید و به او فهماندید که دیدگاه ها و احساساتش را درک می کنید، نوبت شماست که منظور خود را به طرف مقابل انتقال دهید، پنج رهنمود زیر در این مرحله از فرآیند حل تعارض ، سودمند واقع می شود.

۱) دیدگاه های خود رابه اختصار بیان کنید به خصوص در حین تعارض ، اگر پیام کوتاه و سرراست باشد،معمولا ارتباط بهتری برقرار خواهد شد.

۲) از کلمات کنایه دار اجتناب کنید.

۳) گفتار و پندار باید یکسان باشد.

۴) احساسات خود را بروز دهید. تا زمانی که اجزای عاطفی تعارض حل نشوند ، بخش های غیبی قابل حل نخواهد بود.

۵) موقعیت هایی نیزوجود دارند که در آنها مرحله سوم فرآیند رفع تعارض (بیان دیدگاههای خود، نیاز احساسات ) غیر ضروری است. گاه ، یک نفر ناراحت استو دیگری نه ، در چنین شرایط اگر فرد عصبانی احساسات خود رابیرون ریزد و مورد قبول احترام واقع شود، تعارض خاتمه می یابد.

۵- همگام شدن با زبان بدن مخاطب: همگام شدن ( رفتارهای غیر کلامی خود را در ردیف رفتار غیر کلامی دیگران قرار دادن) روش موثر برای ایجاد ارتباط موثر ، ارتباط غیر کلامی بسیار جالبی می تواند ایجاد شود. طرفین آیینه حرکات یکدیگر می شوند، با هم دستشان را پایین می اندازند و با هم سر تکان می دهند. طرز نشستن ، طرز قرار گرفتن دست و . . . یکی می شود، وقتی با کسی همگام می شوید، قدم مهمی برمی دارید. اگر همگام شدن به شکل موثری انجام شود ، توجه شما از خودتان دور می شود و بعضی ها گزارش می کنند که بیشترین فایده همگامی با دیگران این است که دیگر مجبور نیستند مواظب حرکات دست و پای خود باشند.

مجبور نیستند به طرز نشستن، سرعت حرکت و . . . توجه کنند.آنها صرفا با توجه به حرکات مخاطب خود حرکت می کنند و با او هماهنگ و هم زمان می شود.همگام شدن با زبان بدن ، کاری است که اغلب به صورت ناخود آگاه انجام می دهیم. اگر این اتفاق خود به خود صورت نگیرد به شکل غیر کلامی به مخاطب خود می گویید: «حالا و در این لحظه بخصوص ، من با تو تفاوت دارم.» گاه این تفاوت روی نتیجه ی روابط متقابل اشخاص و تبادل های آنها اثر نمی گذارد. اما در مواردینیز می تواند روی همکار ی و یا مقاومت آنها با یکدیگر اثر بگذارد.

دیدگاهتان را بنویسید